به نقل از فامیل دور : از آنجایی که این روزها همه سعی می کنند با نوشتن نامه به رهبر رژیم او را به راست هدایت کنند و سعی می کنند نکاتی را در رابطه با تمامیت خواهی رژیم به او یاداوری کنند فامیل دور هم بر ان شده هر چند وقت یکبار و با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی , اجتماعی , سیاسی و فرهنگی که مردم در این مملکت با آن روبه رو هستند , نکاتی را به سید علی گوشزد و نتایج نکبت بار این حکومت را جلو چشمان وی قرار دهد , گرچه شاید خود او مستقیم این نامه ها را نخواند اما من میدانم سربازان گمنامش این مطالب را خواهند دید و به گوشش خواهند رساند .
دیروز وقتی از سر کار برمیگشتم تو تاکسی که نشسته بودم , در نیمه راه شخصی میان سال نیز با جمع ما در تاکسی اضافه شد , ترافیک زیاد و دوری مسیر همه را داخل تاکسی خسته و بی حوصله کرده بود , بالاخره یکی از مسافرین لب به زبان گشود و از بالا رفتن قیمت اجناس تو این چند روزه گلایه کرد , که همه شروع به تائید سخنان اون کردند , ناگهان او آقای میان سال که انگار منتظر فرصت بود داغ دلش تازه شد , از اونجایی که همه افراد حاضر در ماشین مرد بودند , شروع کرد به کشیدن فحش خار ومادر به خامه ای , اره این مملکتی این ک....کش ها درست کردن , گفتم آقا چی شده , گفت : دو ماه دیگه من باید از خونه که توش نشستم بلند بشم , صاحبخانه ام گفته , 10 میلیون به پول پیش اضافه کنید , بعد شروع کرد دوباره فحش دادن به از بالا تا پایین نظام , دیو... , مادر قه.... و از این حرفها دیدم خیلی ناراحت شده , سعی کردم کمی آرومش کنم اما نه من و نه افراد دیگر حاضر جلودارش نبودند , می گفت من دو تا بچه دارم که تو دانشگاه آزاد درس می خونند , امروز زنگ زدم به اونها گفتم بچه ها من شرمنده شما هستم , ولی باید بی خیال دانشگاه بشین , من و مادرتون به شما افتخار می کنیم , ولی در وجودمان همیشه تصور می کنیم که شما دانشگاه را تمام کردید و مدرکتان را گرفتید , خیلی تو اون لحظه ها شنیدن این مطالب برایم سخت بود از خدا می خواستم زودتر به مقصد برسیم , حتی دیدن چهره این مرد وقتی این چیزها را تعریف می کرد برایم سنگین بود کاش زمین دهان باز میکرد و....
خوب سید علی این را داشته باش , البته من نظر شما را بیشتر به خوردن اون فحش ها جلب می کنم و دغدغه مردم و این بار ناراحتی شون هم با من که اونجا حضور داشتم :-(
تا نامه بعدی شما را به جر جهنم میسپارم
تا بعد فامیل دور
دیروز وقتی از سر کار برمیگشتم تو تاکسی که نشسته بودم , در نیمه راه شخصی میان سال نیز با جمع ما در تاکسی اضافه شد , ترافیک زیاد و دوری مسیر همه را داخل تاکسی خسته و بی حوصله کرده بود , بالاخره یکی از مسافرین لب به زبان گشود و از بالا رفتن قیمت اجناس تو این چند روزه گلایه کرد , که همه شروع به تائید سخنان اون کردند , ناگهان او آقای میان سال که انگار منتظر فرصت بود داغ دلش تازه شد , از اونجایی که همه افراد حاضر در ماشین مرد بودند , شروع کرد به کشیدن فحش خار ومادر به خامه ای , اره این مملکتی این ک....کش ها درست کردن , گفتم آقا چی شده , گفت : دو ماه دیگه من باید از خونه که توش نشستم بلند بشم , صاحبخانه ام گفته , 10 میلیون به پول پیش اضافه کنید , بعد شروع کرد دوباره فحش دادن به از بالا تا پایین نظام , دیو... , مادر قه.... و از این حرفها دیدم خیلی ناراحت شده , سعی کردم کمی آرومش کنم اما نه من و نه افراد دیگر حاضر جلودارش نبودند , می گفت من دو تا بچه دارم که تو دانشگاه آزاد درس می خونند , امروز زنگ زدم به اونها گفتم بچه ها من شرمنده شما هستم , ولی باید بی خیال دانشگاه بشین , من و مادرتون به شما افتخار می کنیم , ولی در وجودمان همیشه تصور می کنیم که شما دانشگاه را تمام کردید و مدرکتان را گرفتید , خیلی تو اون لحظه ها شنیدن این مطالب برایم سخت بود از خدا می خواستم زودتر به مقصد برسیم , حتی دیدن چهره این مرد وقتی این چیزها را تعریف می کرد برایم سنگین بود کاش زمین دهان باز میکرد و....
خوب سید علی این را داشته باش , البته من نظر شما را بیشتر به خوردن اون فحش ها جلب می کنم و دغدغه مردم و این بار ناراحتی شون هم با من که اونجا حضور داشتم :-(
تا نامه بعدی شما را به جر جهنم میسپارم
تا بعد فامیل دور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر